ژاله:/

سر کاملیا

سلامــــــــــــــــــــ  دیشب دختر داییم کاملیا با مامان و باباش اومده بودن خونه ی ما نیلوفر خونمون بود وقتی که کاملیا و مامانش و باباش می خواستن برن خونشون منو کاملیا داشتیم دو ماشین می دویدیم که سر کاملیا یه دفعه خورد به ماشین چون در ماشین باز بود ما فکر کردیم سر کاملیا خون شاید خون اومده باشه ولی خدارو شکر خون نیومده بود       ...
29 شهريور 1392

وسایل مدرسه

سلامــــــــــــــــ امروز میخوام وسایلی که برای مدرسه خردیم بهتون نشون بدم     این دست کلید برای کیفمه امیدوارم از عکس هایی که گذاشتم خوشتون اومده باشهــــــــــ     ...
25 شهريور 1392

کتاب

سلامـــــــــــــــ امروز من ودوستم خواهرم رفتیم مدرسه که کتاب بگریم دیگه امروز کتاب هارو داد خداحافظ       ...
21 شهريور 1392

داستان کتاب گرفتن و...

سلامــــــــــــــ امروز دوستم نگار به همراه فاطمه پرنیان اومدن خونه ی ما فاطمه وپرنیان خواهر نگار هستن وقتی که اومدن مار پله بازی کردیم کسی که اول شد نگاربود بعد هم بازی نقطه بازی کردیم امروز صبح من ونگارو خواهرم یکتارفتیم مدرسه برای کتاب ولی وقتی مارفتیم مدرسه باز نبود خداحافظ     ...
20 شهريور 1392

خریدن مانتو برای مدرسه

سلامـــــــــــــــــ دیروز رفته بودیم بازار برای مانتو مدرسه من می خواستم مثل مانتو خواهرم بخرم خردیم ولی یه مشکلی که داشت که پاپیون نداشت ولی قراره پاپیون براش بذارمــــــــــ راستی رنگ مانتو های مدرسه ی ما سرخ آبی هست. امیدوارم از خاطره ی امروز من خوشتون اومده باشه       ...
20 شهريور 1392

روز دختر

سلام. روز دخترو به همه ی دختر ها تبـــــــــــــریــــــــــکـ می گم.                                                                           خداحافظ ...
16 شهريور 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ژاله:/ می باشد