سر کاملیا
سلامــــــــــــــــــــ دیشب دختر داییم کاملیا با مامان و باباش اومده بودن خونه ی ما نیلوفر خونمون بود وقتی که کاملیا و مامانش و باباش می خواستن برن خونشون منو کاملیا داشتیم دو ماشین می دویدیم که سر کاملیا یه دفعه خورد به ماشین چون در ماشین باز بود ما فکر کردیم سر کاملیا خون شاید خون اومده باشه ولی خدارو شکر خون نیومده بود ...
نویسنده :
ژاله
18:06